ایمان حجتی: “شهید ابراهیم همت” اسطوره دفاع مقدس مردم ایران و مردی است که هر ایرانی از بردن نام او احساس غرور و سرافرازی میکند. گفتوگو درباره چنین شخصیتی با فردی که وجود او را کامل درک کرده بود، هم تلخ و هم شیرین بود. “ژیلا بدیهیان” در زندگی نه چندان طولانی خود با شهید همت، در اوج عملیاتهای مهم و اساسی جنگ به ابعاد گوناگون شخصیتی این مرد بزرگ پی برده بود. او شهید همت را یک انسان مومن، عاطفی و اخلاقگرا میداند که در بحثها به کسی توهین نمیکرد و برای همه احترام قائل میشد. در کنار این مسائل سخنان این زن مبارز انقلابی از ایام بعد از شهادت شهید همت نیز سخنانی تلخ و شیرین بود؛ تا جایی که وی به صراحت میگوید “همسر همت بودن مشکل بود”.
خانم بدیهیان، این روزها بسیار مطرح میشود که اکثر شهدا نگاه ایدئولوژیک به زندگی داشتند. نگاه شهید همت به زندگی چگونه بود؟
باید بحث نگاه ایدئولوژیک به زندگی را بیشتر باز کرد و در اینباره بیشتر توضیح داد. نگاه شهدا به زندگی ایدئولوژیک بود ولی آنها به ایدئولوژی واقعی اعتقاد داشتند. من فکر میکنم اگر نگاه انسانها به زندگی مانند شهدا ایدئولوژیک باشد با انسانها با کرامت بیشتر و خیلی زیباتر رفتار میکنند. من بزرگترین شاخصهای که در همت دیدم، ارزشی بود که برای انسانها، نفس و کرامت انسان قائل بود. من قسم میخورم همت از اینکه حتی عراقیها کشته میشدند گریه میکرد و از اینکه انسانی سقوط کند، ناراحت میشد. حال اگر نگاه همه ما ایدئولوژیک باشد و برای کرامت انسانی ارزش و احترام قائل باشیم شاهد بسیاری از رفتارها در جامعه نخواهیم بود.
در قضیه حجاب من به عنوان فردی که حجاب کامل دارم همیشه به دوستان میگویم که آیا اگر اکنون حکومت پیامبر(ص) یا امیرالمومنین(ع) بود با زنان جامعه ما اینگونه برخورد میشد. من خودم بارها وقتی در خیابان عبور میکنم و میبینیم به آن شکل با دختران جوان برخورد میشود، در گوشهای میایستم و گریه میکنم.
در زمان جنگ در مراسمی بودیم که یکی از خانمهای حاضر حجاب خود را به درستی و آنگونه که باید رعایت نکرده بود. همت هول کرد که من باید چه کار کنم؟ به او گفتم اسلام به تو میگوید چه کار کن؟ از من خجالت کشید گفت راست میگویی.
پس میتوان گفت معتقدید دید ایدئولوژیک واقعی در جامعه وجود ندارد.
ای کاش نگاه همه ما به زندگی مانند همت ایدئولوژیک بود. آن وقت خیلی کارهایی که این روزها میبینیم انجام نمیشد. افرادی که در راس حکومتند باید ببینند بلاتشبیه اگر در راس حکومت پیامبر خدا(ص) یا همین شهدا بودند، آیا این رفتارها در جامعه پیاده میشد؟
اگر شهدای ما بودند آیا اجازه میدانند اینگونه تهمت و افترا در جامعه زده شود؟ اجازه میدانند نمایشگاه کتاب بدون غرفه کتابهای آیتالله شهید بهشتی برگزار شود؟ به راستی اگر حکومت پیامبر(ص) بود با منتقدین اینگونه رفتار میشد؟ پس اگر ما رفتار خلافی در جامعه میبینیم، به این خاطر است که دید ایدئولوژیک نسبت به زندگی نداریم. تمام درد ما و اعتراض ما در جامعه این است که دید ما نسبت به جامعه، حکومت، انسانها و هموطنانمان و همچنین نسل جوان ایدئولوژیک نیست. دید ایدئولوژیک مانع از دروغگویی میشود و جلوی تهمت و افترا را میگیرد. ما تلاش کردیم برای پیاده کردن اخلاق اسلامی و علوی در جامعه و من به عنوان همسر شهید تعارف ندارم و این ایدهآل را همه جا دارم. من فعالیتهای زیادی در زمان مبارزات علیه رژیم شاهنشاهی داشتم و در دوران دانشجویی در دانشگاه رژیم شاه در آن فضا به مبارزه میپرداختم و در آن زمان در دانشگاه با آن رژیم مخالفت کردم و به آن خاطر هزینه دادم. در آن زمان با تمام مخالفتها در فضای زندگی خصوصی به کردستان رفتهام و بعد از انقلاب یتیم شهید بزرگ کردهام. من هرگز نمیگویم همسرم شهید شده و همیشه میگویم پدر بچههایم شهید شده است. باید دید ایدئولوژیک را برای جوانان به درستی تفسیر کنیم و به نظر من بزرگترین افتخار همت این بود که دید ایدئولوژیک واقعی داشت.
تمام درد و مشکل ما اکنون ایدئولوژی است. آیه شریفه قرآن میگوید شما تقوا پیشه کنید من فرقان به شما عطا میکنم. ما همین آیه قرآن را اگر سرلوحه کار خود قرار دهیم بسیاری از مشکلات امروز جامعهمان برطرف میشود.
شهید همت از اسطورههای دفاع مقدس مردم ایران است و جایگاه عمیقی در قلب نسل جوان پیدا کرده است. سوال من از شما این است که همت چرا میجنگید و هدف او از حضور در جبههها چه بود؟
همت روزهای آخر حیات عملیات خیبر را در جزایر مجنون در آن شرایط سنگین دنبال میکرد که من این روزها وقتی کتابهای مربوط به شرایط سخت عملیات خیبر را میخوانم، وحشت میکنم. شهید همت در سن حدود ۲۹ سالگی به شهادت رسید و این روزها وقتی در این مورد فکر میکنم و مطالعه میکنم که این جوان کجا میجنگید به وجودش افتخار میکنم. همت دلش برای بسیجیهای ۱۴ و ۱۵ سالهای که میجنگیدند میسوخت و میگفت: “چرا همسنهای ما و بزرگترهای ما نمیآیند که باید بار جنگ بر دوش این نوجوانان بیفتد”.
از همه اینها گذشته، روزهای آخر نمیدانم چه بر همت میگذشت و نمیدانم چه بر جنگ میگذشت، فقط میدانم روزی به من گفت وضعیت جنگ به جایی رسیده که نه فقط به خاطر اعتقادات و آب و خاک، که حداقل به خاطر ناموسمان باید بجنگیم. این روزهای آخر وقتی بالای سر بچهها مینشست یا آنها را میخواباند، مدام این صحبتها را میکرد، بالای سر مهدی مینشست و گریه میکرد و میگفت: “بابایی فکر نکن اینقدر بیغیرتم که بگذارم دشمن به شماها آسیبی برساند و مطمئن باش من حریم شماها را حفظ میکنم”.
معتقدم اگر شهدا را در یک بعد خلاصه کنیم و انگیزه آنها برای جنگیدن را تک بعدی ببینیم، ظلم به شهداست. همت عاشق مردمش بود. اگر میخواهید میزان عشق همت به مردم را ببینید، بروید ببینید همت با کردها چگونه برخورد میکرد. یکی از کردها که بعداً به درجه شهادت نائل شد به شهید همت گفته بود که شیعهها به من میگویند سنی ولی من و تو که هر دو شبیه هم هستیم. من همیشه معتقدم اگر کل انسانها در کره زمین را در یک دایره فرض کنیم، اگر درست عمل کنیم حتی با ایدئولوژیهای مختلف مطمئن باشید همه به مرکزیت دایره که کمال انسانی است که خداوند از انسان به عنوان تکلیف انتظار دارد میرسیم. اگر هر انسانی با هر تفکری خالص و مخلص حرکت کند خداوند عاقبت به خیرش میکند.
با شناختی که شما از شهید همت دارید، اگر ایشان شهید نشده بود و جنگ به پایان میرسید، بعد از جنگ با ایدئولوژی که داشت چه راهی را دنبال میکرد؟
یک زمان انسان ایدهآلی دارد و یک وقت با واقعیتهایی مواجه است. ولی من فکر میکنم اگر همت بعد از جنگ زنده میماند، نه به صورت شعار و تظاهر و ریاکاری بلکه واقعا بیشتر وقت خود را برای خدمت به مردم میگذاشت و مطمئناً به ادامه تحصیل بسیار اهمیت میداد.
شهید همت به من میگفت بعد از پایان جنگ دوست دارم به دزفول برگردم و دوست دارم در دزفول زندگی کنم. الان وقتی بچههایی که از خرمشهر و دزفول میآیند و از ویرانههای این شهرها میگویند، به یاد این گفته همت میافتم و واقعاً دلم میسوزد.
همت همیشه دلش در جنوب بود. هرچند ارادت خاصی هم به جنوب و هم به کردستان داشت ولی میگفت دوست ندارم در کردستان شهید شوم، شهدای کردستان خیلی مظلوم هستند و به شهادت رسیدن در کردستان ایمان بالایی میخواهد.
در کل مطمئنم اگر جنگ به پایان میرسید و همت به شهادت نمیرسید، به مناطق جنگی باز میگشت و هر کاری میکرد در همان مناطق بود.
از حضور شهید همت در عملیات بیتالمقدس خاطرهای دارید؟
همت مردی نبود که وقتی از جبهه به خانه میآمد از سختیها بگوید فقط از وقتی میرسید گزارشوار وضعیت جبههها را برای من تعریف میکرد که من عصبانی میشدم و میگفتم من تو را بعضی مواقع حدود ۲ ماه نمیبینیم، حالا وقتی ۲۴ ساعت مییایی گزارش کار میآوری. من کمتر از جزئیات کارها سوال میکردم ولی از عملیات بیتالمقدس خاطرهای در ذهن دارم که بسیار برای من سنگین است. پس از این عملیات و پس از اینکه شهید همت را بعد از حدود ۲ ماه دیدم، آنقدر ضعیف شده بود که شاید در این عملیات حداقل ۱۵ کیلوگرم وزن کم کرده بود. زمانی که او را به خانه آوردند زیر بغل او را گرفته بودند چون نمیتوانست راه برود و بعد مدتی استراحت و خروج همراهان، دیدم از تب میسوزد. قرار بود بعد از استراحت کوتاه به جلسهای در سپاه برود و زود برگردد که بعد از گذشت چند ساعت خبری از شهید همت نشد. آن زمان قدری ناراحت شدم چون شهید همت به من گفته بود بعد از جلسه زود به خانه میآید. بعداً فهمیدیم همت همان اوایل جلسه حالش بد شده و به بیمارستان منتقل شده است. آدم دلش میسوزد. خانم باکری بعضی مواقع به من میگوید اگر ما به جای شهدا بودیم دلمان میآمد دل از عزیزانمان بکنیم و برویم؟ ولی آنها دل کندند و رفتند. همت سراپا لطافت روحی بود و آنقدر لطافت روحی و روانی داشت که تنها در بندگان خاص خدا چنین نمونهای قابل رویت است. بعد از عملیات والفجر۲ مرا به اصفهان فرستاد و گفت نمیخواهم در زمان عملیات اینجا باشی. من مدام تماس گرفتم که میخواهم بیایم و وقتی آماده شدم تا با اتوبوس به اسلامآباد غرب بروم، همت زنگ زد و وقتی دید من دارم به آن منطقه میروم، گفت: “من هم سعی میکنم خودم را به خانه برسانم”. وقتی به خانه آمدم دیدم یک مرد جنگی و یک فرمانده جنگ، خانه را تمیز و مرتب کرده و تمام میوههای فصل را در ظرفهای همرنگ چیده است. یک نامه هم نوشته بود و کنار عکسش در یخچال گذاشته بود.
نقش شهید همت را در آزادسازی خرمشهر چگونه میبینید؟
من اگر چیزی بگویم همت مرا محکوم خواهد کرد چون همت نقش اصلی در پیروزیهای جبهه را برعهده همان بسیجیهای بیادعای کم سن و سال میدانست و هیچگاه نقشی برای خود قائل نبود. چند باری که با شهید همت سر مزار شهدا رفتیم شاهد بودیم که ایشان دو جا به شدت گریه میکرد. اول بر سر مزار شهدای گمنام و دوم بر سر مزار شهدای بسیجی کم سن و سال.
زندگی دو ساله من با همت در اوج فشردگی عملیاتها بود و اینقدر که در این ۲ سال عملیات برگزار شد، در دیگر سالهای جنگ بیسابقه است. در این سالها ۳ بار همراه شهید همت به گلزار شهدا رفتیم که هر ۳ بار قضایای عجیبی دارد. در گلزار شهدای شهرضا که بعد از عقدمان به آن جا رفتیم، همت دقیقاً به جایی رفت و گریه کرد که بعدا دفن شد. بار دوم در دزفول نیز ماجرای عجیبی داشت. همت به شهر دزفول و مردم دزفول علاقه عجیبی داشت. ماجرای عجیب حضور در گلزار شهدای دزفول اینگونه بود که هنوز چند قدم از خانه فاصله نگرفته بودیم که ماشینی جلوی پای ما ایستاد. سوار ماشین شدیم و این موضوع خیلی عجیب بود که پیش از اینکه همت بگوید کجا میرویم انگار خود راننده در مسیر افتاده بود و انگار میدانست ما کجا میخواهیم برویم. به گلزار شهدا رسیدیم و از راننده خداحافظی کردیم و بر سر مزار شهدا رفتیم و چند ساعتی آنجا بودیم و وقتی برگشتیم دیدیم همان ماشین در مسیر برگشت ما ایستاده است، بدون اینکه بداند ما از کدام مسیر بر میگردیم. دفعه آخر در نزدیکی شهادت ایشان، در گلزار شهدای اصفهان بر سر قبر شهدای بسیجی و کم سن و سال بسیار گریه کرد و دل شهید همت برای این بچههای خالص و مخلص میسوخت.
امروز هیچکس باور نمیکند وقتی به یاد میآورم که همت شهید شده چقدر خوشحال میشوم. هیچکس باور نمیکند. خبر شهادت ایشان که آمد وقتی بر سر جنازه حاضر شدم با اینکه جنازه بسیار وحشتناک بود و سر نداشت، بالای سر جنازه ایشان دو حس داشتم. اول احساس حسادت کردم که رفته است و دوم گفتم خدا را شکر که این تن خسته آرمید.
بدون تردید مدیریت، از خودگذشتگی و اتحاد مثالزدنی رزمندگان در عملیات بیتالمقدس آزادسازی خرمشهر را پایهریزی کرد. آیا این مدیریت در زمان حاضر نیز وجود دارد؟
انسانها مجموعهای از چند خصلت هستند. من بیشتر بعد عاطفی شهید همت را مدنظر دارم. همت یک انسان مومن عاطفی اخلاقگرا بود. در بحثها به کسی توهین نمیکرد و برای همه احترام قائل میشد. حال ما در کشور چه میبینیم؟ وقتی نام یاران امام را خدشهدار کنند چگونه ادعای اخلاقگرایی داریم؟ همت بینهایت به آیتالله هاشمیرفسنجانی علاقه داشت و میگفت دعا کنید خداوند او را برای مملکت نگه دارد.
من به یکی از بچهها که از نظر سیاسی تفکرات متفاوتی با من داشت گفتم زمانی مشکل ما با برخی افراد مشکل سیاسی بود، کنار گذاشتیم و گفتیم مردم را از نظر سیاسی شقه شقه نکنیم و گذشتیم و در خانه من بر روی بسیاری افراد با تفکرات سیاسی مختلف باز بود. بعد مشکل ما با آنها تبدیل به مشکل اقتصادی شد. گفتیم مردم این شرایط را دارند و با مشکلات گوناگونی مواجه هستند. در این مرحله از مشکلات اقتصادی هم گذشیم ولی من دیگر از این مرحله نمیگذرم چون در این مرحله تضادی که داریم تضاد اخلاقی است و با اینها از نظر اخلاقی درگیریم. مگر میشود کسی مومن باشد و با وجود اینکه خداوند میفرماید پیامبر را برای مکارم اخلاقی فرستادیم، به اخلاق پایبند نباشد و تظاهر و ریا کند. یقیناً با افرادی که متوجه مسائل اخلاقی نباشند نمیتوان رفت و آمد کنیم و اگر رفت و آمد داشته باشی احساسی میکنی به مرور زمان خودت هم دچار سقوط میشوی. فکر نکنید درد من فقط به الان برمیگردد. من سالها این جریانات را میدیدم و زن همت بودن واقعا مشکل است.
اگر بخواهیم به مدیریت و اتحادی که خرمشهر را پیروز کرد برگردیم، چه حلقه مفقودهای داریم؟
ملت. . . . . فردی مطرح کرده بود که “جمهوری اسلامی دموکراسی غربی نیست که رای مردم تعیین کننده باشد” من حرف ایشان را کنار حرف حضرت امام خمینی(ره) که فرمودند “میزان رای ملت است” گذاشتم.
من با تمام سختیهایی که برای پیروزی انقلاب کشیدیم و حضور در کردستان و مناطق درگیری و بزرگ کردن دو یتیم شهید، امروز خدا را شاکرم که خود را قیم انقلاب نمیدانم. خدا را شکر میکنم که معتقدم “میزان رای ملت است”. مطمئناً این مساله خواسته شهدا ما نیز بوده که در این راه به شهادت رسیدند. همت معتقد نبود که حتی اسلام را به مردم تحمیل کنند. مردم بسیار خوب هستند. امروز توقع داریم عدالت اجرا شود و حرمت ملت حفظ شود. همت هم با اینکه فرمانده لشگر بود و برای انقلاب جانفشانیهای زیادی کرده بود، خود را قیم انقلاب و هیچکس نمیدانست و برای کرامت انسانها احترام ویژهای قائل بود.
همت قبل از شهادت در روزها آخر به من زد و گفت من به زودی میروم بدون اینکه کسی بفهمد همت که بود. ما شهدا را نشناختهایم و جریانات اخیر بزرگترین ظلم به فرهنگ شهدا بود که میخواستیم به این نسل ارائه کنیم. من تا ابد خود را پاسدار این جمله حضرت امام(ره) که فرمودند “میزان رای ملت است” میدانم و مراقب باشیم این جمله از بین نرود که اگر برود دیگر هیچ نداریم.
نسل جوان شهدا را دوست دارند و آنان را الگوی خود میدانند. آنان همت را بسیجی واقعی میدانند، این بچهها باید چه کار کنند که به همت برسند؟
قرار نیست به همت برسند و به همان چیزی که خودشان هستند برسند کافی است. خدا را شکر میکنم با اتفاقاتی که افتاد، این نسل اتفاقات را به حساب شهدا نگذاشت. نسلی که شهید همت را بسیجی واقعی بداند و عکس شهدا را به روی تیشرت خود چاپ کند یعنی به سمتی پیش میرود که با این که شهدا را ندیدهاند، با شهدا آشنایی دارند چون دارای فطرت پاک همان شهدا هستند. به طور یقین هرکس خودش را به سمت فطرت پاک خود بکشد یعنی خود را به سمت ائمه اطهار، صدیقین و شهدا حرکت داده است.
فرمودید نسل جوان حرمت خون شهدا را نگه داشته و نگه میدارد. آیا شما بیحرمتیهایی نیز به خون شهدا دیدهاید؟
احترام مردهها به احترام زندههایشان هست. خدا عقل و صداقت قلب همه ما را زیاد کند تا بسیاری از مشکلات کشور برطرف شود. دغدغههای امروز ما را شهدا هم داشتند. شهید همت روزهای آخر خیلی گریه میکرد و میگفت: “من میروم و دلم برای پدر و مادرم نمیسوزد چون سالهای اساسی زندگیشان گذشته و چه توفیقی بهتر از این که انسان در این سن به افتخار شهادت فرزندش بشیند. دلم برای خواهر و برادرم نمیسوزد چون به دنبال زندگی خود میروند. دلم برای بچههایم نمیسوزد چون آنها را دست زنی مانند تو میدهم ولی گریه میکرد و میگفت چه کار کنم که زنم را در جامعهای میگذارم که در هزار نفر یک مرد پیدا نمیشود و گفت تو را هم دست خدا میسپارم. شهدای ما میدانستند چه اتفاقی برایشان رخ میدهد.
نظرات شما عزیزان: